طارق پسند

                                       کـــجــــا کـــــجــــــا روانـــــــــــی .........

کـجـا کـجـا روانــی کـه دل تــرا تــوارن                کـدی کـدی تـو کایئی دو چم تی راهچارن

سبد سبد گل و پل تی رهسرا نثارن                طـبـق طـبـق مـحـبـت گـونــا گـلان هـوارن

                            تو بیا په شوق و شانی چو باغ ء یا سمینا

جـهـان که سمبهینی گلان تی آرزوا                  سمن که پیش دلریت قدیمی رنگ و بوا

سمین که شهر گولیت بهار ء جستجوا             کلی که چست کن می دلانس های و هوا

                             گوشی که انتظارن په تی گلین جبینا

سهی نیئی که دوشی وفا ء داستانت            چراغ و پا توانی دوبارء امتحانت

ادا دلی غمگین په نو گلی سٌچانت                 گوشئ ترا و ما را دوبارء گپ و ترانت

                            سحر که بیت شتی تو پدا په هندو چینا

ادا مرادء شهرن ادا قرارء شندن                       ادا  امید ء گورن ، ادا وفا ء بندن

ادا گلانی ملکن ، ادا دلانی هندن                   گیا چشین گلا غم په طارقا پسندن

نام ونشان بلـــــــــــوچ

هر ملت یا قوم یا گروهی از مردم دارای خصوصیات ویژه ای همانند زبان و فرهنگ می باشند. چنانچه بخواهیم این گستره را بطور ویژه بیان نمائیم، می توان گفت که گروه متمایزی از مردم، صرف نظر از این که آنان را قوم و یا ملت بنامیم، دارای فرهنگی ویژه با آداب و رسوم، روابط و مناسبات اجتماعی خاص خودشان هستند که طبیعتآ آنها را با مردم، اقوام و ملل دیگر متمایز می سازد. گر چه مقولاتی همچون قوم، ملت، فرهنگ، مناسبات و روابط اجنماعی دارای مفاهیم مختلفی از دید مردم شناسان و جامعه شناسان هستند و چه بسا سیاسیون نیز برداشتهای ویژه خاص خودشان را داشته باشند، نگارنده این سطور آگاهانه ارجحیت خاصی در کاربرد این مفاهیم ندارد و بر این اساس، تلاش من تنها اهمیت مقوله "نام و نامگزاری" در میان ما بلوچان است.

به گمان من، مقوله نام و نامگزاری، بیانگر هویت، اعتماد و بالندگی یک ملت زنده است. یک ملت زنده اساسآ با زبان خود بقا و هستی اش را به هموطنان و جهانیان می نمایاند. نام و نامگزاری هم در این راستا و خواسته یا ناخواسته در پیوندی ناگسستنی با زبان یک مردم زنده تجلی می یابد. در یک نگاه گذرا به راحتی در می یابیم که به همان نسبت که ما – به دلایل گوناگون- فرزندانمان را مسمی به نامهای بلوچی نمی کنیم، بصورت موازی و به تبعیت از آن حتی بصورت ناآگاهانه از گویش به زبان بلوچی هم گریز داشته ایم. "نام" همچون "زبان"، انعکاسی از برداشتها، احساسات، تاریخ، مناسبات و شرایط وجودی یک ملت هست.

مردمی که "بلوچ" نامیده می شوند، در سده های بسیار دور به سرزمینی که "بلوچستان" نامیده می شود آمده و رحل اقامت گزیده اند.پس از گذر اعصار و قرون و شرایط طاقت فرسای جغرافیایی و اجتماعی کماکان به این سرزمین دل بسته اند. سرزمینی که هم اکنون در محدوده مرزبندیهای رسمی ایران، افغانستان و پاکستان قرار دارد، مآوا و مسکن بلوچ است. "بلوچ" با سرزمین "بلوچستان" و با "بلوچی" تعریف می شود. "نام" بلوچی نیز جزئی جدایی ناپذیر از مفهوم گسترده زبان و فرهنگ بلوچی است. بدینصورت است که نمی توان آن را صرفآ یک گزینه اختیاری و سلیقه ای ارزیابی نمود.

مردم بلوچ، همچون دیگر مردمان فلات ایران همچون پارسها، کردها و دیگران دارای آیین زرتشتی (زردشتی – گبر- مجوس) بودند. بسیاری از بلوچان تا همین اواخر از آیین هندو (گور) تبعیت میکردند. علاوه بر این، بسیاری از مردم غیر بلوچ از نواحی دیگر در طی دهه ها و سده های متوالی به این سرزمین کوچیده و ساکن گشته اند و خودشان نیز سرانجام "بلوچ" شده اند. نامهای بلوچی نیز در همین راستای تاریخی به شکل امروزی شان تحول یافته و نسل اندر نسل برای ما به یادگار مانده اند.

بسیاری از نامهای عربی و اسلامی نیز با گرویدن بلوچان به اسلام وارد زبان و فرهنگ بلوچی گشت. پیش از آن، لابد یورش سپاهیان اسکندر مقدونی بی تآثیر نبوده است. هجوم اقوام ترک و مغول به فلات ایران و نواحی نیز بر مفهوم "نام" آثار همیشگی خود را به جای گذاشته است. در دهه های اخیر، تاثیر فرهنگ و زبانهای فارسی و عربی از سوئی و هندی و اردو از سوی دیگر به سرعت اساس "نام" بلوچی را تحت الشعاع قرار داده است.

جــــــــــــــــــــــی بـــــــــــلـوچـــــــــستان

    جــــــــــــــــــــــی بـــــــــــلـوچـــــــــستان

    جی بلوچستان مئی پاکین دیار                  جی ترا لکهـ وار مئی پلیّن دگار

    اچ هزاران سال تئی نام زندگ انت               تان هزاران سال هم پائندگانت

     جی بلوچانی شان جه جتگ                    جی نشانء ا٫سمتانءجه جتگ

    جی مئی نوکین دورءنوکین زربشان       گون وطن پاکین هر پنچین براسان

    جی مراهداروپلّین بنگالی جی             سرحد و پنچاب وسندهـ ءشان جی

    شورش ءلکهـ وار سلامان ءبزوریت             گون کریم امن ءدورتان ءبشانیت

      عــــــــــــــبــــــــد الــکــریــــم شـورش

هر چی

                                                                  

هر چی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن


هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن



هر چی دلسوزتر باشی بیشتر سرت کلاه میذارن 



هر چی قلبتو آسونتر در اختیار بذاری راحتتر لهش میکنن



هر چی آرومتر باشی فکر میکنن آدم ضعیفی هستی



هر چی بیشتر به فکر دیگران باشی بیشتر حقتو میخورن 



هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قائلن.

       

خدا را دوست دارم

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه با هر username (اسمي) كه باشم، من را connect (مي­پذيرد) می كند
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه با یك delete (حذف كردن) هر چی را بخواهم پاك می كند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه اینهمه friend (دوست) برای من add (اضافه) می كند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL (آبروي من را نمي­ريزد) نمی كند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه همیشه اجازه، undo كردن (برگشتن دوباره) را به من می دهد

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه هیچ وقت به من پیغام the line busy (سرش شلوغ است) نمی دهد

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه اراده كنم، ON (در كنارم هست) می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه دلش را می شكنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام (خاموشم ) نمی كند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه password اش (گذروازه­اش) هیچ وقت از یادم نمی رود، كافیه فقط به دلم سر بزنم

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه شماره اش همیشه در شبكه موجود است

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه هیچ وقت پیغام no response to (پاسخي يافت نشد) نمی دهد

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه هرگز گوشی اش را خاموش نمی كند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می كند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه نامه هاش چند كلمه ای بیشتر نیست، تازه spam (امضاء و گواهي ) هم تو كارش نیست

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه فقط وقت بی كاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه می توانم از یكی دیگر پیشش گله كنم، بگویم كه ....

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی كند
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه تنها كسی است كه می توانی جلوش بدون اینكه خجل بشوی گریه كنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینكه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با كس دیگری حرف می زنم


خدا را دوست دارم به خاطر اینكه از من می پذیرد كه بگویم : خدا را دوست دارم ...

قدرت خدا

جالب

جالب